پیرمردی بهنام اسدالله که همسرش فوت کرده تصمیم میگیرد که برای شب تحویل سال، سبزیپلو با ماهی درست کند و با بچههایش دورهم باشند. هر یک از فرزندانش بهانهای میآورند و پیرمرد تنها میماند ولی با پیدا شدن الماسی 23 گرمی در داخل شکمماهی و تماس پیرمرد با یک پرفسور، بچههایش دورهم جمع میشوند. پرفسور الماس را بیارزش تشخیص میدهد و بچهها نیز به خانههایشان باز میگردند. زن همسایه به پیرمرد ابراز علاقه میکند و بعدها مشخص میشود که الماس واقعی بوده است