«وندل آمبروستر» (لمون) وارد جزیره ی ایسکیا در ایتالیا می شود تا جنازه ی پدرش را که در حین تعطیلات مرده، تحویل بگیرد. خیلی زود «وندل» از یک زن جوان انگلیسی به نام «پاملا پیگوت» (میلز) که او هم به دنبال جنازه ی مادرش آمده می شنود که پدر و مادرهای آن دو دل باخته ی هم بودند و هر سال در این جزیره مخفیانه یک دیگر را ملاقات می کردند...