سنین مختلف: هدی 15 ساله پس از اینکه مادرش دوست پسر مامان بوسیدنش را می بیند از خانه بیرون می زند. او به یک مجتمع رودخانه برفی می رود که در آن یک پیشنهاد شغلی مبهم از بین نمی رود. او موفق به پیدا کردن یک محل برای زندگی و کار در فروشگاه راحتی است. او بین دوران کودکی - ریمن مهد کودک و یک دفترچه خاطراتی از تک شاخ های پر زرق و برق - و بزرگسالی - کار می کند، مرتب کردن احساسات و جنسیت و برخورد با محرومیت های اجتماعی و اتهامات دروغین رفتار بد است. او جذاب است و تنهایی او آسیب پذیر است. او با جو، پسر رانچرهای محلی، خوابیده است و در او احساساتی می کند که نمی تواند بیان کند بیدار می شود. آیا راهی وجود دارد که او بتواند بزرگسالی را بپوشد و چند ماه دیگر یک بچه باشد؟