جری تلاش می کند که از طریق هیپنوتیزا دوست دختر خود را از طریق مونیکا گمراه کند، اما به طور تصادفی می خواهد او را بخواهد به یک کلیسا وارد کند و به جای آن عهدی را بپذیرد. جری تلاش می کند تا او را با پنهان کردن خود به کشیش و بعدها به عنوان یک راهبه. افسوس، تلاش نجات خود را با یک مهاجم که به دنبال الماس ربوده شده پنهان خود را در کلیسا به نظر می رسد عبور می کند. وقتی که پاپ خودش تصمیم به پرداخت یک سفر تعجب آور می کند، حتی پیچیده تر می شود.