مردی حرفهی مناسب، زندگی مرفه و خانوادهی خوشبختی دارد، اما به زودی همهی اینها درهم میریزند.چه مرد در دام هوسهای یک زن به ورطهی نیستی سقوط میکند و حادثهی او را بیشتر از پیش به دست فراموشی میسپارد.سالها بعد دخترش به همراه نامزدش در یک روز سرد برفی مرد ژولیدهای را با بیاسی مندرس مییابند.او که نمیداند هنوز همسر و فرزندش زنده هستند پس از دریافت این واقعیت نمیداند چه باید بکند اما اتفاقی باعث میشود که خانواده بار دیگر او را پذیرا شوند.