در نهایت مرگ، ریچی خود ویرانگر، متاسفانه به پایین ترین نقطه در زندگی خود رسیده است، و در حال حاضر او به شدت می خواهد بیرون. با این حال، هیچ چیز هنوز تمام شده است، به عنوان یک تماس غیر منتظره از خواهر غریب ریچی، مگی، یک دست کمک می کند، و شاید یک معنی جدید در زندگی، حتی اگر آن را تنها یک زودگذر است. مگگی، ناامید شده، هنوز هم نیاز به کمک دارد که برای مراقبت از دختر جوانش، سوفیا، برای شب، عجیب و غریب به نظر می رسد، هر چند Richie آخرین شخصی است که او هرگز تماس می دهد. کم کم، به عنوان دو خویشاوندان بیگانه به طرز محسوسی دوباره در ارتباط با نور شب نوروز نیویورک، یک رابطه ظریف و ظریف تشکیل خواهد شد. آیا می تواند آغاز یک واقعیت جدید باشد؟