احمد که ورشکسته بازار پارچه فروشان است به دلیل بدهی, همسرش مژگان را طلاق میدهد. مژگان مقداری از چکهای همسرش را آزاد میکند. آقای نامدار که به مژگان کمک کرده است به او پیشنهاد ازدواج میدهد و مژگان نمیپذیرد. در نهایت آقای نامدار با نامه از مژگان عذرخواهی میکند و احمد پس از آزادی به دیدن همسر و فرزندش میرود در حالیکه همسرش زن نمونه معرفی شده است.