ثریا زنی است که 4 سال قبل همسرض فوت کرده و مدیر یک رستوران در برج میلاد است تصور وی اینگونه است که همسر مرحومش با ازدواج مجدد وی مخالف است و از این کار امتناع میکند، دختر وی به اسم حنا دو سال است نامزد کرده و نگران مادر است، نامزدش بورسیه میشود و میخواهند برای ادامه تحصیل به خارج بروند در انتها ثریا راضی به ازدواج میشود و دخترش با همسرش به خارج از کشور میروند