بلاروس، نزدیک مرز لهستان، سال ۱۹۴۳٫ پسر نوجوانی به نام «فلوریا» (کرافچنکو) تفنگی را از زیر خاک بیرون می آورد تا به پارتیزان هایی که، به رهبری «کوساچ»، در جنگل مخفی شده اند، بپیوندد. نیروهای نازی به منطقه یورش می برند و پارتیزان ها عقب می کشند تا خود را برای یک ضد حمله آماده می کنند.