در یک کارخانه تولید کفش، یک کارمند حسابداری در تدارک وام برای پرداخت بدهیهای کارکنان و توسعه کاخانه است، یکی از سهام داران اصلی کارخانه در پشت پرده درصدد است تا با اجیر کردن تعدادی از کارگران کاخانه ضمن ایجاد وقفه در کار، مدیریت جدید را نیز تضعیف نماید. در این حال فرزند کارمند حسابدار بیمار و او را برای معالجه فرزندش ناچار از سفر به تهران می شود. بیماری کودک تومور مغزی است و برای معالجه باید به خارج اعزام شود. سهامدار کارخانه سعی میکند ضمن تقبل مخارج اعزام بیمار به خارج، کارمند را ناچار از واگذاری وام دریافتی به خود میکند. کارمند در لحظه اخذ وام در انتخاب دو راه (معالجه فرزند یا پرداخت بدهی کارگران) راه دوم را برمیگزیند. کارگران پس از آگاهی از مشکلات کارمند درصدی از دریافتیهای خود را به معالجه فرزند او اختصاص میدهند.