زمستان است ماجرای خانوادهای است که از فقر و تنگدستی رنج میبرند، به همین دلیل مرد خانواده برای تأمین معاش، راهی سفر به خارج از کشور میشود. در همین زمان که دیگر خبری از مرد نمیشود، کارگر جوانی که به تازگی برای کار وارد این منطقه شده است، پایش به زندگی آنها باز میشود. این کارگر که «مرحب» نام دارد، پس از دیدن چند باره زن، دل به او میبازد و سپس با او ازدواج میکند. اما مرحب نیز که کار خود را از دست میدهد، ناچار به سفر میرود و داستان ادامه مییابد…