«خسرو دهقان» مهندس جوان و کارآمد طرح عظیم جادهای است که قرار شده از میان دریاچهی ارومیه بگذرد. اما او با مشکلاتی روبروست که احتمال توقف طرح را ممکن است پیش آورد. «خسرو» در جهت پیشبرد کارش از یاری همسرش که آرشیتکتور معماری سنتی است سود میبرد. اما ناگهان همسرش به دلایلی گذشتهاش را فراموش میکند. بدین ترتیب مهندس هم در کار و هم در زندگیاش دچار مشکل میشود. «خسرو» در عین ناامیدی دست به دامان پزشک روانشناس سالخوردهی محلی میشود که زمانی استادش در دانشگاه بوده است. دکتر با تجربه، کاری میکند که مریم به ملاقاتکنندهی خویش در بیمارستان یعنی شوهرش انس و علاقه پیدا کند.