رای باز «صابر» ، جوان جنگزده جنوبی پس از نه سال صادر می شود. او طی 48 ساعت مرخصی قصد دارد تا همراه با «آنکل» هم بند سابقش در تهران بزرگ، از «شریف» همکار سابقش انتقام گرفته و پس از یافتن کار با نامزدش «راحله» کشور را ترک کند، اما در ملاقات غیر منتظره با خواهر ناتنی اش به درک تازه ای از مفهوم زندگی دست می یابد.