آلبرت که در شهر کلالی شهر کوچک استان دانمارک زندگی می کند. آلبرت همواره به هیچ وجه خوب نیست، اما او نیز واقعا غیرممکن است. یک روز او می آید تا برجستگی های شهر را از بین ببرد - مجسمه ای از کاپیتان بالون. شهروندان نسبت به حادثه اخیر خود کمی خوشحال نیستند، بنابراین با بهترین دوستش، اگون، آلبرت از یک ماجراجویی برای یافتن یک بادکنک واقعی بیرون می آید. در سفر خود دوستان از هر دو دزدان، کولی ها و بزرگترین الماس جهان را به تعویق انداخت.