بانکر ویلیام شارون ناامید می شود که حمل و نقل طلا و نقره خود را از کارسون سیتی به ویرجینیا سیتی اهداف بی نظیر گروهی از افراد غیر قانونی به نام "Bandits Champagne" است. در حقیقت رابین هود مد، پس از سرقت شمع خود، مسافران خود را به یک پیک نیک سرخ شده سرخ شده با شامپاین می پردازند. شارون متقاعد شده است که تنها راه جلوگیری از باند ساختن یک راه آهن برای حمل سنگ، اما این یک مهندس فوق العاده در چنین قلمرو کوهستانی خواهد بود. شارون مردی را در جف کینکاید، ماجراجوی بیگانه، دستیار با تجربه در کارهای دشوار و ساکن سابق کارسون سیتی که زمین بسیار دشوار را به خوبی می شناسد، می یابد. این نوعی پیوستن به نوعی است که برادر ناتنی کینکید برای روزنامه محلی کار می کند اما به زودی رقبای خود را برای عواطف سوزان میچل، دختر ناشر، به وجود می آورد. کینکید همچنین باید با خصومت شهر با ریل های بی رحمانه خود و تلاش های مداوم توسط قانون گذاران برای خرابکاری این پروژه مبارزه کند.