وقتی پولی وات و دوست پسرش زمختش سلز برز در جنگل کمپ زده بودند چادرشان را خراب کردند. تصمیم گرفتند شب را در هتلی بگذرانند. در همین زمان لیسی بلیسل و دنیس فارل که مجرمانِ حرفه ای بودند با ماشینی که دزدیده بودند مشکل پیدا کردند و در همان جاده ی کم تردد که وات در آنجا بود وقتی پلی با لنسی برخورد کرد لنسی هر دویشان را از ماشین پیاده کرد و آنها تسلیم شدند. پلی در جاده وقتی داشت تایر ماشینش را عوض می کرد با چیزی مواجه شد و …