مارکو پولو در دو سالگی به همراه دو کشیش در یک مأموریت برای تبدیل دادگاه کوبلا خان به مسیحیت، در کوه ها کنار گذاشته می شود، زمانی که کشیش ها، با شک و تردید از وجود چین، برگشت می کنند. در نهایت پولو به طرز شجاعانه به سمت کشور افسانه ای که در آن به عنوان نماینده در دادگاه خان پذیرفته شده است، به تنهایی می کوبد. پولو، همراه با بنده خود، پدرو، به عنوان یک پادشاه مغول برای بیست سال فوق العاده پیشرفت کرده است. آنچه او در نهایت با وی به غرب می آورد، یک نشانه است که تاریخ را برای همیشه تغییر داد.