رسول که به تازگی از مرکز ترک اعتیاد بیرون آمده و اعتیادش را ترک کرده و به عنوان راننده در یک آژانس مشغول کار میشود. اما کیانوش که قاچاقچی است و محمولهای جدید از کراک را میخواهد به قاچاقچیان تحویل دهد بر اثر تعقیب پلیس آن را جلوی در خانه رسول میگذارد. پسر رسول آن را پیدا کرده و رسول به دلیل مشکلات مالی آن را میفروشد. کیانوش به زندان میافتد و با پلیس همکاری نمیکند. وقتی از زندان فرار میکند متوجه میشود که خواهر و دوستش کشته شدهاند. وقتی تصمیم میگیرد که با پلیس همکاری کند که دیر شده. سرانجام پلیس گروه تبهکاری را متلاشی میکند و رسول سعی میکند زندگی سالمی را دوباره آغاز کند.