پراگ، سال 1919. پياده روهاي باريک و برج هاي قرون وسطايي، سايه ي ترسناک خود را بر گوشه و کنار شهر انداخته اند. «قصر» آن عمارت يک پارچه و باعظمت، که اقتدار و وحشت را در دل هاي مي اندازد، بر فراز شهر ديده مي شود. اين، دنياي «کافکا» (آيرونز) است؛ مردي با يک زندگي دوگانه: او طي روز، يک کارمند ساده ي اداره ي بيمه است و شب ها نويسنده.