مانی، دانش آموخته رشته پزشکی، به دلیل سختگیریهای پدر میترا، نامزدش، برای زندگی مشترک دچار مشکل است. از طرفی به دلیل بینظمی از بیمارستانی که در آن کار میکرد، اخراج شده و با ماشین پدرش در آژانس مشغول به کار میشود. در آژانس با خانم ساغری، که از همسرش جدا شده، آشنا میشود که قصد خارج شدن از کشور را دارد اما نمیتواند بدون اجازه همسر سابقش دخترش نرگس را هراه خود ببرد. مانی تصمیم میگیرد به همراه میترا و خانم ساغری، نرگس را دزدیده و از طریق قاچاقچیها از مرز خارج شوند. اما هنگام خروج از کشور، با قاچاقچیها درگیر میشوند و نهایتا مانی دستگیر شده و زندانی میشود.