صاحب یک شرکت ماهیگیری قصد دارد صید ماهی را در منطقهی وسیعی از بنادر شمال،در انحصار خود درآورد اما اهالی یک روستا در برابرش میایسند.مخالفتهای اهالی روستا را در این مبارزه مرد جوانی هدایت میکند که قصد دارد با دختر مورد علاقهاش به زودی ازدواج کند.دختر حتی از مرد جوان باردار است.پسر تحصیل کردهی صاحب شرکت در مخالفت با کارهای غیرقانونی پدرش،پس از مشاجرهای به اهالی روستا میپیوندد و سعی میکند با احداث مدرسهای به آنها کمک کند.پسر جوان ماهیگیر،حین کار در هوایی توفانی از روستایش دور میافتد، دختر که در خطر رسوایی است قصد خودکشی میکند و در این حال آموزگار جوان خواستار ازدواج با او میشود.اما پس از چندی ماهیگیر جوان بازمی گردد و دختر پس از تردید فراوان به سوی محبوب خود میرود.