تارا به املاک اجدادی خود باز می گردد تا لباس های او منفجر شود و نور سفید آن وارد قفسه سینه شود. پس از آن توسط خواسته ها و آرزوهای عجیب و غریب از طریق جنگل عذاب می شود. او دوست پسر غار زندگی اش کمک به او نیست. در عین حال، دوستان دروغین به دنبال سرقت میراث او هستند و یک شکارچی مصمم به دنبال قتل عام جدید در شهر می شود.