دختری بعد از مرگ مارش سرگردان و ناامید است تا با بهروز آشنا میشود.بهروز با علاقه به زندگیش نظمی میدهد و او را که مستعد خوانندگی است به یک دوست که استاد موسیقس است معرفی میکند و به زودی دختر خوانندهی معروفی میشود.حادثهای سبب میشود که دختر درمورد بهروز دچار اشتباه شده و ترکش کند.دختر پس از جدا شدن از بهرو ز مایوس و ناامید از همه کناره میگیرد و کارش را ترک میکند.اما بهروز که دختر را دوست دارد او را یافته و واقعیت را برایش روشن میکند