«خان» در اوج مبارزات دوران انقلاب از روستایش میگریزد و به امیدی واهی، همهی دارائیاش را به پیشکار خود میسپارد. دو عتیقهفروش تهرانی، که از میزان تنفر اهالی نسبت به «خان» و پیشکارش مطلع هستند، سعی میکنند گنجینهی عتیقههای مرد فراری را به دست آورند؛ پیشکار با آنها درگیر میشود، همگی کشته میشوند و اموال «خان»، نصیب صاحبان اصلیاش، مردم روستا میشود.