جوان از زندگیش راضی است به شرطی که مادرش آنقدر او را تشویق به ازرواج نکند! او جوانی خوش قلب و کمی هم مضحک است.درست برخلاف جوانی که شبیه اوست و به زنها علاقه دارد و خیلی هم جدی است.این دو طی حادثهای اتفاقی جایشان باهم عوض میشود و بعد در برخورد با عوامل ناآشنای زندگی و هم چنین زنهایی که آن دو را دوست دارند، ماجرا و حوادث جالبی را سبب میشوند تا اینکه حقیقت آشکار میشود.