با توجه به توصیه مادرش، ساماد به شهر می رود و به او کمک می کند تا با کمک او به کمک مش بگر کمک کند .. کسی که او را خراب می کند. کریم آقا، صاحب یک آژانس دولتی واقعی، از کارکنانش می خواهد رحیم را به ساماد برساند و او را به عنوان صاحب روستایی معرفی کند که به شهر می رود تا زمین های خود را با قیمت پایین تر به فروش برساند. کریم آقا از تمام اسناد جعلی ساماد استفاده می کند و به یک کار در یک ساختمان می پردازد. پس از مدتی او دوباره بیکار است. کریم آقا او مشاغل دیگری را پیدا می کند، اما ساماد همه آنها را از دست می دهد. سپس او با بلیط دوستانه خود به Ghouchali می پردازد. هنگامی که تصمیم می گیرد با سرمایه 400 هزار تومان خود به روستای خود بازگردد، او با یک زن ملاقات می کند.