حملات شیمیایی عراق به خاک ایران ابعاد گستردهای به خود میگیرد. «رضا ابراهیمی» سرگرد خلبان جانباز که خود طعمهی پدافند یکی از کارخانههای شیمیایی عراق شده، برای پیدا کردن محل دقیق و علت حجم سنگین پدافند دشمن، تلاش بیوقفهای را آغاز میکند. از سوی دیگر سرهنگ «محمودی» پدر همسر او از آلمان وارد ایران میشود تا او و دخترش را با خود به آلمان ببرد. «محمودی» در برخورد با اوضاع حساس جنگ تحتتأثیر مقاومت و پایمردی ملت ایران قرار گرفته و تصمیم میگیرد مجدداً وارد گردان پرواز شود و در جنگ شرکت کند. با تلاش مستمر «رضا ابراهیمی» محل مخفی کارخانهی شیمیایی عراق کشف و ردیابی میشود. «محمودی» پس از کسب موافقت فرماندهی نیرو در عملیات انهدام کارخانهی شیمیایی شرکت میکند...