پسر جوان بابو (نانی) با نگرش خود به طور تصادفی در عشق با کرتشی (کرتشی سورسه) افتاده است، که پدر از بابو برای نگرش او متنفر است. هنگامی که سرانجام کرتی تصمیم می گیرد که بابو را دوست دارد و افسوس می زند، یک پیچ و تاب و خیره کننده وجود دارد که در آن سیدخارتی یک عاشق جانبی کرتی وارد می شود که قبلا قلب پدر کرت را برده است. آیا کرته با babu ازدواج می کند؟ یا هر دو با دیدگاه بابو رنج می برند؟ داستان باقیمانده است.