"جعفر" صاحب هتلی بزرگ است، وی که جوان هوسبازی است، برای اینکه معشوقههایش مزاحم او نشوند همیشه به دروغ خود را صاحب همسر و پنج فرزند مغرفی میکند. یکی از معشوقههای جعفر که متوجه دروغ او شده، برای ملاقات با همسر و فرزندانش اصرار میورزد. در این شرایط جعفر متوسل به منشی خود میشود تا نقش همسرش را بازی کند. منشی که واقعاٌ به او علاقمند است بعد از اینکه جعفر را از شر معشوقهاش آزاد میکند خود به ازدواج او درمیآید.