سروان مبارزه با مواد مخدراست که در اثر یک ضربه ناشی از وقوع یک تصادف به سر او حافظهٔ خود را از دست میدهد. ناصر پس از وقوع این تصادف شخصیت دیگری پیدا کرده و وقتی که میبیند همه از او میترسند سعی میکند که اشتباهات خودش را جبران کند اما کمکم دوست او داوود به او توضیح میدهد که آنها برای یک باند قاچاق مواد مخدر که رییس آن، مهندس فردی بسیار بی رحم است کار میکردند..