کیت میلر، یک خانم زن خانه دار در سن 25 سالگی، از نظر جنسی، ناخوشایند، در حالی که دوش دارد، فانتزی عصبانیت دارد، درحالیکه شوهرش در اصلاح غرق می شود. آن روز بعد از آنکه دکتر روبرت الیوت، روانپزشک روانپزشکی خود در مورد ترس از شوهرش در رختخواب شکایت کرد، با یک مرد عجیب و غریب در یک موزه ملاقات می کند و به آپارتمان خود می رود و در آنجا با روحیه ای دروغین که در taxicab آغاز می شود، ادامه می یابد. قبل از اینکه او آپارتمان خود را ترک کند، او مقالاتی را نشان می دهد که نشان می دهد مرد دارای بیماری وریدی است. کیت در معرض بالقوه قرار می گیرد، اما او مجبور است به آپارتمان خود بازگردد، زمانی که متوجه می شود که حلقه عروسی او فراموش شده است. هنگامی که درب های آسانسور باز می شود، او به طرز وحشیانه ای توسط یک خانم بلند بلوند پوشیدن عینک آفتابی تیره می شود. لیز بلیک، یک تماس دختر درجه یک، تنها شاهد قتل است و او به عنوان مظنون اصلی و هدف بعدی قاتل تبدیل می شود. لیز از کشته شدن پسر پتر کیت، که از لیز کمک می کند تا قاتل مادرش را به عنوان کارآگاه مارینو که مسئول پرونده است، در تحقیقات ناکارآمد باشد، نجات پیدا می کند.