این شب کریسمس است، و در یک شهر کوچک Summit View دم می زد. جاده ها عملا خالی هستند، به جز گروهی از وسایل نقلیه که در جاده های دور افتاده در حومه شهر گیر کرده اند. هفت نفر از این افراد تصمیم گرفتند در یک کلیسای محروم در نزدیکی پناه بگیرند. این هفت نفر عبارتند از: جیمز، یک کشیش پیشین که پس از مرگ همسر و فرزندش از زندگی و مشاغل او فرار می کند؛ داروین، EMT که آرزوی تبدیل شدن به یک دکتر است، اما معتقد است که رویای به علت نارساخوانی او بروز نخواهد کرد؛ زوج ثروتمند ازدواج کرده دریک و مادلین، که ازدواج و مشکلاتش در قبال پول قرار دارد؛ نیک و کریستی، که اخیرا از عروسی خود سه روز پیش از آن عقیده دارند، می گویند که نیک و کریستی تازه وارد هستند. و تنها محلی در میان دسته، جو، که از همسرش مری جدا شده است، عمدتا به خاطر دیدگاه های متفاوتی درباره نحوه مدیریت خانواده اش، مخصوصا در برخورد با پسران اوتیست، Matt. آنها در نهایت توسط هشتم، مری، که برای تامین غذا و پتو برای هفت رشته عرضه می شود، می پیوندند اما کلیسا نیز درگیر آن می شود. همانطور که هشتم با یکدیگر همکاری می کنند، متوجه می شوند که روح کریسمس واقعی به سطح می رسد که به هر یک از مشکلات زندگی خود کمک می کند، به ویژه آن که آنها با هم به هدف مشترک برای کمک به مری و جی کمک می کنند.