سید رحمان رضوی یکی از طرفداران امام خمینی است که در زمان شاه از مشهد به بندرعباس تبعید میشود او که با اهالی بندر رابطه دوستی خوبی برقرار کرده و سعی در رفع مشکلات آنها داشت پی میبرد که یکی از ساواکیهای منطقه که رییس پاسگاه است به کمک چند تن از جوانان بندر در کار قاچاق میراث فرهنگی مشغولند سید با کمک استوار یزدانی یکی از کارمندان پاسگاه و جوان دیگری بهنام سمالو موفق به دستگیری این افراد در حین خروج محموله از ایران میشوند و رییس پاسگاه را هم به هلاکت میرسانند