خانواده ای نسبتا مرفه کودکی را از دهکده ای به شهر می برند تا در خانه شان خدمت کند.کودک روستایی با حوصله و فداکاری از حداقل اوقات فراغتش برای تحصیل استفاده می کند و در جوانی فرد فعال و ارزشمندی می شود.در حالی که "حمید" فرزند بزرگ خانواده که در رفاه پرورش یافته،جوان تبهکاری می شود.این دو به دختر جوانی علاقه مند می شوند.حمید برای این که جوان روستایی را از سر راه خود دور کند از خانه شان دزدی کرده و او را متهم می کند.ولی به زودی حقیقت آشکار شده و جوان با دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند