حافظ جوانی است که پس از سالها اقامت در خارج از کشور به دلیل ناکامی در روابط عاطفی با یک دختر خارجی به ایران بازمی گردد. او پس از مدتی سلامتی جسمی خود را باز مییابد و به توصیه پدربزرگش در خصوص راز مهتاب به روستای شهر میبد میرود. و با کمک طوبی، دختر همسایه خانه یکی از اقوام را بازسازی میکند. او که به طوبی دلبستگی پیدا کرده است متوجه مفهوم راز میشود. پس تصمیم میگیرد در آنجا ساکن شود.