"رضا" که خود فرزند پرورشگاه است حالا در مقام فراشی پرورشگاه بیشترین توجه را به امور بچههای پرورشگاه دارد. یک روز "نازی" خوانندهی محبوب شهر به پرورشگاه آمد و بین بچهها اسباببازی و شیرینی پخش میکند، یکی از بچهها "مریم" تصور میکند که نازی مادرش است. رضا سعی میکند مریم را با حقیقت آشنا سازد، اما مریم سرانجام روزی در جستجوی نازی پرورشگاه را ترک میکند او را یافته و به خانهاش میرود. در این حال یکی از مخالفین نازی برای انتقامجویی، مریم را میرباید. آرامش زندگی رضا و ساکنین پرورشگاه به هم میریزد جستجو و سعی آغاز میشود و پس از یک سلسله ماجرا سرانجام مریم را یافته و ربایندگان را تسلیم پلیس میکنند و نازی نیز مریم را به فرزندی خود انتخاب میکند.