در یکی از روستاهای شمال برادری متعصب، خواهر و عاشقش را میکشد و خود به اعماق جنگل میگریزد. او در آنجا با دختری آشنا میشود. متدرجاٌ بین آنها عشقی پدید میآید. اما پدر دختر وقتی از سوابق مرد آگاه میشود او را طرد میکند. مرد همسر و دختر او را به گروگان گرفته میگریزد. پدر با کمک چندتن از افراد محلی به تعقیبش دست میزند و سپس او را در محاصرهی آتش از بین میبرد.