«جهانشیر» مالک هتلی متروک و تعطیل است. او که سالها قبل در اثر سانحهای، همسر و فرزندان خود را از دست داده است، اینک در سالهای پایانی عمر خود، تنها و ناامید است. جهانشیر دو برادرزاده دارد که تنها وارثان قانونی وی هستند و از همینک، خود را مالک این هتل میدانند. در این میان، جهانشیر در کمال ناباوری اعلام میکند که از همسر دیگرش، پسری داشته است و این پسر اکنون پیدا شده است. جهانشیر، این پسر خود را، مدیر هتل کرده و از او میخواهد آنرا دوباره بازگشایی کند و سروسامان دهد. این مسأله دو برادرزادهٔ جهانشیر را نگران میکند و آنها با پیدا شدن وارثِ اصلیِ هتل، دست به طراحی نقشهٔ شومی میزنند تا....