مرد که چهرهی زشتی دارد،شیفتهی دختر جوانی میشود.دختر او را از خود میراند.مرد دلتنگ و عقده مند میکوشد که خود را از قید چهرهی زشتش برهاند و پیگیرانه ضمن آن که در رشتهی جراحی پلاستیک متخصص میشود،چهرهی خود را نیز به تیغ جراحی میسپارد.در این دوران دختر مورد علاقهاش که در جریان حادثهای ،چهره اش به شدت زخمی شده است،به او مراجعه میکند.مرد در دو راهی وظیفه و تنفر از دختر،سرانجام زیبایی را به او برمیگرداند