"قدیر" به اتهام قتل "امیر" بیش از ده سال را در زندان میگذراند در حالیکه مرتکب قتل نشده است. قدیر پس از آزادی فقط به یک چیز فکر میکند، انتقام از "حسین" و "اقدس" که با شهادت دروغشان او را به گوشهی زندان فرستادهاند. او در پایان جستجوهایش پس از اینکه حسین را گوشمالی داده، اقدس را با خود همراه میکند و آنوقت در کمال تعجب امیر را زنده مییابد.او این بار مسبب بدبختیهایش را واقعاٌ میکشد و بعد اقدس را که حاضر نیست با او همراه باشد و سپس خود را نیز از یبین میبرد.