رحیم که به علتی از سپاه پاسداران اخراج شده و ضمن فرار از تعقیب ماموران سپاه که به کردستان میرود و به یکی از گروههای ضد انقلاب به او مشکوک میشود و پس از یک سری شکنجه و بازجوئی تصمیم به آزاد کردن او میگیرد. از طرفی برادر جوانتر رحیم بنام رحمان بدنبال اوست که با یکی از رابطین گروه تماس میگیرد ولی دستگیر شده و به زندان میافتد. رحیم سعی در تماس گرفتن با زندانی جدید میکند که متوجه میشود زندانی برادرش است. رحیم نیز دوباره دستگیر شده و به زندان میافتد ولی طی حوادثی آزاد شده و به همکاری با گروه میپردازد. در تهران رابط گروه با منافقین دستگیر میشود و سپاه شخص دیگری را به جای او به میان گروه میفرستد تا رحیم و برادرش را آزاد کند. رحیم همراه عدهای برای تحویل گرفتن اسلحه به عراق میرود ولی ماموریت او فاش میشود و سپاه که از جریان اطلاع دارد به افراد گروه حمله کرده و پس از معدوم ساختن آنها رحیم را نجات میدهد.