نوجوان گوشهگیری به نام یحیی که لای انگشتان دستش دارای پره است، در قبال کمکهایی که به تیمور میکند، از او دستمزد میگیرد. تیمور که به کار ماهیگیری و شکار مشغول است، گهگاه به کارهای خلافی نیز دست میزند. در جریان یک عروسی، معلوم میشود پیراهنی که بر تن مادر یحیی است جزو اجناسی است که از یک مغازه در روستا به سرقت رفته است. یحیی متهم به دزدی میشود و او میکوشد که بیگناهی خود را ثابت کند...