فرزند «آقای مقتصد» بیمار است. «آقای مقتصد» که کارمند «ادارۀ دارایی» است، برای تأمین مخارج درمان او، وام میگیرد و پولها را در یک کیف رمزدار میگذارد. او برای محکمکاری، شماره تلفن عمهٔ رانندۀ تاکسیاش را بعنوان شماره رمز کیف انتخاب میکند، اما طبیعتاً خیلی زود این شماره را فراموش میکند و برای بازکردن کیف، دچار دردسرهای فراوان میگردد. سرانجام، زمانی که موفق میشود کیف را باز کند، جواب آزمایش مجدد فرزندش، نشان میدهد که او بیمار نبوده است.