آقای صدیق هنگام تقسیم ارث، خنجر و کتابی قدیمی را بهنام ناصر، خواهرزادهاش میبخشد مهران که از ارزش این کتاب و خنجر باخبر است توسط پسرش اشکان و حمید دوست اشکان برای دادن کتاب و خنجر به پدر تقاضای 10 میلیون تومان میکند از طرفی دیگر مهران که ازدواجی دوباره و پنهانی داشته از طرف سیروس شوهراول همسر دومش تحت فشار قرار میگیرد. ماجراها تا آنجا ادامه مییابد که سیروس، نسترن همسر دوم مهران را کشته و آقای صدیق را نیز در حسینیه به خاطر کینه قدیمی به قتل میرساند و خود نیز توسط عموی ناصر که مسئول اطلاعات نیروی انتظامی است کشته میشود و کتاب و خنجر از اشکان پس گرفته میشود