علی، سلیمه خواهر داود سیاه قبل از ازدواج با پسر عموی خود، از اصغر و شاگردش تجاوز کرده است. داود در جستجوی آنهاست که از آنها انتقام بگیرد؛ او با دختر دختر اصغر بهاره ملاقات می کند و به او عشق می ورزد. او به دختر کمک می کند و او را به عنوان یک خواننده به یک آهنگساز موسیقی بهنام معرفی می کند. بهنام نیز به عشق بهاره عشق می ورزد و قبول می کند که پول داود را برای بهاره پرداخت کند. داوود شاگرد اصغر را می کشد و سلیم الله نیز در مبارزه را به قتل می رساند. بهاره مظنون داود به قاتل پدرش است، اما سلیمه به پلیس می رود و اعتراف می کند که هر دو قربانی را کشته اند.