منیر که به مادر شوهرش قول داده او را به مشهد ببرد به عنوان خدمتکار در خانهای مشغول کار میشود، دختر صاحبخانه به وی تهمت دزدی میزند و پیرزن صاحبخانه که شرمنده رفتار دخترش است به منیر پول میدهد که مونس، خدمتکار که قبلا در این خانه کار میکرده به خاطر رفتارهای بد دخترش رفته است را پیدا کند و منیر از رفتن به مشهد صرفنظر میکند و سعی میکند مشکلات مونس را حل کند.