حاج ابراهیم پس از بازگشت از سوریه از گناهان و کارهای ناشایست گذشته توبه میکند. سالاری، برادرزن او، که امور مربوط به زندگی و کارخانه حاج ابراهیم را به عهده دارد از ترس به خطر افتادن منافعش از شخصی بهنام رضا برای کشتن حاج ابراهیم استفاده میکند. در شب تاسوعا حاج ابراهیم مورد سوء قصد قرار میگیرد و رضا خود را مقابل گلوله قرار میدهد و جان ابراهیم را نجات میدهد. حاج ابراهیم نیز با پای پیاده به حرم امام رضا (ع) میرود تا شفای رضا را از ایشان طلب کند