انزا، 16 ساله، با خواهر بزرگترش، روساریا، برای سرقت، دستگیر شده است. آنها به راهبه اصلاح طلب توسط نیروهای سخت گیرانه فرستاده می شوند. دختران عصا Enza چون او باکره است. بنابراین، در اولین روز یکشنبه او مجاز به گذراندن او می رود به خواب با سباستیانو، فروشنده جوانی خیابانی که او را تعقیب می کند. انزا فکر می کند این عشق است، اما زمانی که مقامات از او می خواهند که آیا او می خواهد او را با او زندگی کند، هیچی نمی گوید. Enza در سفر بعدی خود به خانه Franchino ملاقات می کند. او به نظر می رسد بهتر است و آزمون او را می گذراند: او در کنار او خواب می گیرد، اما دستانش را حفظ می کند. او فکر می کند این باید عشق باشد. سپس، از طریق خواهرش، او یک طرف دیگر از فرانچینو را می بیند. در حال حاضر باردار، Enza تصمیم های مهم و بلند مدت برای ایجاد دارد.