مهندس خاکپور مدیر عامل شرکت در پی بررسی ضرر و زیان کارخانه به تهران عزیمت می کند. او طی سانحه تصادف در جاده مصدوم و به بیمارستان منتقل می شود. محمود بصیرت معاون و دوست قدیمی خاکپور با شنیدن خبر تصادف به تهران مراجعه کرده و خاکپور را در تهران ملاقات می کند. او در پی مداوای خاکپور با پرستاری به نام سیما آشنا شد. با گذشت زمان رابطه سیما و محمود صمیمیت بیشتری پیدا کرد. سرانجام با پیشنهاد محمود، سیما بطور پنهانی به عقد موقت او درمی آید. پس از مدتی محمود که متوجه اطلاع خاکپور از جریان شده بود مهریه سیما را پرداخته و او را ترک می کند. سیما پس از یافتن محمود خبر باردار بودنش را به او می دهد و تقاضای خود را از محمود مبنی بر گرفتن شناسنامه برای فرزندش مطرح می کند، اما پس از شنیدن جواب منفی محمود با مراجعه به منزل محمود او را تهدید به مطلع ساختن همسر وی از موضوع می کند. در مقابل محمود نیز به منزل سیما رفته و پدر او را از ماجرا مطلع می کند. سیما نیز تصمیم به انتقام گرفته اما با صرفنظر از تصمیم خود در راه بازگشت از منزل محمود، در اثر سانحه تصادف جان خود را از دست می دهد.