شلیک نهایی داستان "سرگرد کلانی" است که مامور پیگیری و دستگیری باندی حرفهای میشود که همه نوع خلافی مثل قاچاق را انجام میدهد. او متوجه میشود یکی از دوستان صمیمیاش به نام "جمشید" در این باند حضور دارد. کلانی سعی میکند از جمشید کمک بگیرد اما او قبول نمیکند و کلانی به ناچار از طریق عواملی، وارد باند شده و با جعل اسناد، اطلاعاتی بدست میآورد. رئیس باند، از هویت واقعی سرگرد کلانی مطلع شده و محل تحت مراقب پلیس را بهموقع، ترک میکند اما در انتها، اعضای باند قاچاق دستگیر میشوند.